این یا اون🤷🏻‍♀️پارت 5

Dyana Dyana Dyana · 1402/03/15 00:05 · خواندن 1 دقیقه

وارد کلاس شدم دیدم هنوز ادین بغل دستم و لوکا پشتم نشستن 

با جدیت رفتم جلو و گفتم ازینجا بلند شو 

از جاش بلند شد یهو قلبم ریخت تپش قلبم شروع شد هرچی نزدیک تر میشد بیشتر استرس میگرفتم کفشاشو به کفشم چسبوند خم شو تو چشام زل زد و گفت: 

امروز دم پارک میبینمت

_چی چ چرا اصلا باید به حرفت گوش کنم؟

+چون من ازت خوشم میاد

همینجوری خشک شدم 

یهویی لوکا از جاش بلند شد و محکم روی میز کوبید 

از کلاس دویدم بیرون  

داشتم میرفتم که یهو کلویی دار دستش جلوم سبز شدن 

+اهای دخترکه

با توعم کری هوی مری مرینت

_ع عع سلام کلویی

داشت میومد سمتم دستشو برد بالا که بزنه تو صورتم از تر ...