تازه داشت شروع میشد 

وارد کلاس شدن یکیشون اومد بغل من نشست شاید بگید مگه الیا کنارم نبود چرا ولی اونو بلند کرد و خودش نشست

با ترس گفتم :من میخوام پیش الیا بب بشینم

نگاهی بهم کرد دوباره روشو اونور کرد انگار نه انگار که باهاش حرف زدم

زنگ خود و من ...

اگه خوشتون اومد لطفا کامنت بزارید برام و لایک کنید .🤗