🖤شیطان یا فرشته🤍پارت 9
...
دیدم که جک روی یه صندلی جلوم نشسته
جولیا:تو اینجا چه غلتی میکنی؟
جک: باید بهت همچیو بگم
جولیا: اصلا برا من مهم نیست برو صد نفر دیگم بیار بغل بوس ماچ به من چه؟
جک: ولی برا من مهم یعنی چیز وجدانم ناراحت لطفت بزار برات بگم
جولیا: باشه زر بزن
جک: خودت کلویی رو میشناسی ادم خیلی حسودیه فک کرده من عاشقشم ولی خودت بهتر میدونی من اصلا به دخترا علاقه ای ندارم.
جولیا:
تو خواب بیداری بودم که گفتم: الان وجدانت راحت شد
جک: اره تقریبا خالی شدم
جولیا؛ اها خب نمیخوای گمشی بیرون؟
جک: ع.. عا ... چرا چرا ببخشید ... جولیا راستش میخواستم ازت تشکر کنم که با حرفام گوش دادی
جولیا: خواهش
جک:
از اتاق که اومدم بیرون اون حس عجیب شروع شد قلب به تاپ تاپ افتاده بود نمیدونم براچی
جک: ولش کن بابا خودش درست میشه
لایک و کامنت فراموش نشه عشقولیا.