🖤شیطان و فرشته🤍پارت2

Dyana Dyana Dyana · 1402/03/17 17:01 · خواندن 1 دقیقه

...

معلم که منو دید با عصبانیت گفت:جک این چندمین باریه که اینقدر دیر میای ایندفعه تنبهت میکنم تا بفهمی، یک ماه میری توی A1

جک: چی اما 

معلم: اما اگر نداره همین که گفتم 

جک :

از کلاس بیرون اومدم و رفتم تا کلاسA1پیدا کنم.         بلاخره پیداش کردم در زدم و رفتم داخل 

معلم: سلام خوش اومدی یه جا پشت الکس(یک عدد دانش اموز)هست میتونی اونجا بشینی .              

 

یه توضیح در باره جای جک بدم یه خط کج حساب کنید که ته این خط جک سرشم جولیا

 

جک: ممنون                                                    داشتم میرفتم بشینم سر جام که یهو معلم صدام کرد و گفت:نمیخوای خودتو  برای بچه معرفی کنی

منم یه نیش خند زدم رفتم خودمو معرفی کردم بعدشم رفتم که بشینم سرجام، داشتم دفترمو از تو کیفم در میاوردم که یهو چشمم به یه دختر افتاد دوتا شاخ  دوتا بال سیاه او اوون اون یه شیطان بود هنوز شک داشتم منتظر بودم تا زنگ بخوره. 

بعد ۴۰ دقیقه زنگ خورد، سریع وسایلمو جمع کردم و رفتم که مطمعن شم  

جک: سلام

جولیا: فرمایش؟

جک :

یکم استرس گرفتم اما ی نفس عمیق کشیدمو گفتم تو یه شیطانی؟

جولیا:نپس تو یه شیطانی منم یه فرشته که لباس اشتباهی پوشیده                                             چرا سوالای چرت و پرت میپرسی شایدم چشات  مشکلی چیزی داره بعد مدرسه حتما پیش یه چشم بزشکی برو

اینو گفت و رفت.

جک:

با اینکه ۱۷ سالشه ولی مثل یه شیطان بالغه، نه، نه باید مطمعن شم .

یکی که داشت از کنارم رد میشدو صدا زدم و گفتم :

...

لایک و کامنت فراموش نشه.

پارت ۳ و ۴ فردا میزارم